Monday, June 6, 2011

اشتباه لپی

اشتباه لپی
15 خرداد 1390
پیش آمدن اشتباه در هر کاری حتی در کار پرمسئولیت روزانه ی مطب ، امری است   ناگزیر و گاهی اوقات  اجتناب ناپذیر. چرا که همه انسانیم و انسان،  جایزالخطا.
اشتباهات، در بسیاری از موارد، ناشی از  بی توجهی است و سهل انگاری و  یا در اثر سوء تفاهم میان پرسنل خود مطب و یا میان بیماران و پرسنل روی می دهد.  گاهی هم به دلیل غرور و اطمینان  زیادی به خود پیش می آید.  در بیشتر موارد  سهوی است و در نتیجه ی  نادانی  و خیلی کم پیش می آید که عمدی باشد و در این صورت در حرفه ی ما ، گناهی نابخشودنی.  
اشتباه گاهی  بزرگ  است  یا  کوچک و گاه  مضحک  است یا  تراژیک.   بعضی اوقات اشتباهات کم خطرند و کم ضرر و گاهی هم می توانند خدای ناکرده،  دردسرساز و تهدید کننده ی سلامتی و جان بیماران باشند. در هر حال  و به هر دلیلی که باشد، تلاش برای پرهیز از هر نوع اشتباه  و به حداقل رساندن درصد آن، در دستور کار روزانه ی ما قرار دارد.
اما چگونگی برخورد و مواجهه با این اشتباهات وقتی که رو می شوند هم داستان های خودش را دارد.
سخت نیست مورد سرزنش قراردادن و بازخواست بیماران وقتی که قصور و بی توجهی و ناآگاهی آنان سبب پیش آمدن مشکل و اشتباه می شود. حتا با کارکنان مطب هم می شود گاهی گرد و خاک کرد و مسئولیت خطیر و سنگینی را که بر دوش دارند به آنان یادآور شد. گوشزد کردن اشتباهات یا کم کاری همکاران و کارکنان مطب ها یا موسسات درمانی دیگر هم که دنیایی دارد. خیلی شیرین است و  به آدم احساس غرور و بزرگی و از همه بهترانی  می دهد.
اما  ... اما وای به وقتی که اشتباه از خودت باشد و هر کاری هم بکنی  نتوانی آن را به گردن دیگری بیندازی و یا به طریقی آن را توجیه و ماست مالی کنی. اینجا دیگر باید خودت جوابگو باشی و وجدان و انصاف خودت.
چندی پیش یک خانم و آقا از بیماران قدیمی به مطب آمدند. خانم به دلیل عقب زدن سیکل ماهانه و آقا بدلیلی که الان بدرستی در خاطرم نیست.
دفترچه هایشان را جلویم گذاشتند و شروع کردند از هر دری حرف زدن. از آنجا که مطب چندان شلوغ نبود، دل به دلشان دادم و در میان بحث و جدل و شوخی و جدی، معاینه کردم  و برای هریک  آزمایشات  لازم را در دفترچه نوشتم و بالاخره رفتند. فردای آن روز خانم تلفن کرد و گفت آزمایشگاه بدلیلی نامعلوم!  آزمایش همسر ایشان را نپذیرفته و خواسته اند که من دوباره آن را بنویسم. اوقاتم تلخ شد و در دلم آزمایشگاه را مورد سرزنش قرار دادم. اما بعد که خانم آمد و دفترچه ی شوهرش را مقابلم گذاشت، عرق شرم بر پیشانیم  نشست  و خجالت زده ی آزمایشگاه و بیمارم  شدم که اولی خواسته آبروداری کند و خطای مرا لو ندهد و دومی مجبور شده دوباره راهی مطب شود.  حدس می زنید که  اشتباهم چه بود؟ آزمایش بارداری خانم را در دفترچه ی شوهرش نوشته بودم!

No comments:

Post a Comment