Friday, February 18, 2011

داستان گواهی نوشتن

داستان  گواهی نوشتن

30 بهمن 89


آقایی  با کاغذی در دست وارد اتاقم می شود و می گوید :" می خواستم این گواهی سلامت را برای ورزش مدرسه ی پسرم پر کنید."
می پرسم :" پسرتان کجاست؟"
می فرمایند:" در مدرسه."
می گویم:" من بدون معاینه ی کسی،   نه می توانم گواهی سلامت صادر کنم و نه گواهی بیماری. بچه را بیاورید تا معاینه شود."
می گویند:" آخه من میدونم که سالمه. دکترای دیگه م همین جوری گواهی میدن."

 خانم دیگری به مطب می آید و می گوید:" دو هفته ی پیش  عروسی خواهرزاده ام بود، رفتیم روستا. حالا مدرسه  از دخترم برای اون روز گواهی میخواد. یه گواهی براش می نویسین ببرم مدرسه؟"
می پرسم :" مگه بچه مریض بوده؟"
می گوید:" نخیر. "
می گویم:" اگر  شما برای مسئولان  مدرسه توضیح دهید که یک روز برای یک امر خیر فامیلی ، به مدرسه نیامده، آیا غیبت او موجه نمی شود؟"
می گوید:"  من به ناظم گفتم،  ولی گفتن اداره این عذرها رو بعنوان دلیل غیبت  قبول نمی کنه. خود ناظم  به من گفت که تنها راهش اینه که  از یه دکتر گواهی  بگیرین." 

دانشجویی  می آید و از من گواهی می خواهد برای سه هفته ی پیش که سر  جلسه ی امتحان حاضر نشده و حالا اگر گواهی پزشکی نبرد، از این واحد می افتد.
خودش اعتراف می کند که بیمار نبوده و حالا به هر دلیلی امتحان نداده است. ولی تنها راه حلی که به نظرش رسیده این بوده که بیاید و از من گواهی بگیرد.
....و هزاران نمونه ی دیگر از این دست.

چطور ممکن است پزشکی بدون معاینه گواهی صادر کند؟
چگونه پدری راضی می شود حق ویزیت را بپردازد ولی  معاینه را زیادی بداند؟
چگونه است که ناظم مدرسه ، گواهی دروغین را بر حرف راست ترجیح می دهد؟
چرا اداره ی آموزش و پرورش هر غیبتی را همچون گناهی نابخشودنی انگاشته و هیچ غیبت دیگری غیر از بیماری را موجه نمی داند؟ ( و آن هم تنها در صورتی که  پزشک تأییدش کند) ؟
چرا دانشجوی مملکت به خودش اجازه می دهد، پزشک را شریک بی مسئولیتی و لاابالیگری  خود کند؟
چرا انگار که همه ی کارهای ما با دروغ و ریا کاری بهتر راه می افتند؟

.......

چرا وچگونه و  چطور زیاد است، فعلن فقط  پیدا کنید پرتقال فروش را!!!!


Friday, February 4, 2011

از ماست که بر ماست-4

از ماست که بر ماست (4)

15 بهمن 1389



 چندی پیش خانم جوان بارداری برای نشان دادن آزمایشات روتین بارداری به مطب مراجعه کرد. برگه ی آزمایش را جلویم گذاشت و به همراه  آن یک کارت ویزیت  متعلق به یکی از آزمایشگاه های شهر را. از او پرسیدم که این کارت برای چیست و مگر برای دادن آزمایش خون به اداره ی بهداشت *  مراجعه نکرده است؟

گفت: " چرا رفتم.  اول  رفتم اداره ی بهداشت  که  آزمایش  خون بدم.   بعدش  که از من خون گرفتن این کارتو  دادن، گفتن حالا برو این آزمایشگاه. اونجا که رفتم باز از من  خون گرفتن و گفتن برو چار ماه دیگه دوباره بیا.  هر چی پرسیدم  برای چی خون گرفتین جوابی ندادن. وقتی هم پرسیدم جواب آزمایش را کی به من میگین، گفتن بعد از زایمان."

بعد با حالتی نگران از من پرسید:"  حالا به نظر شما این چیه ؟ برای چی از من دوباره خون گرفتن؟ نکنه بچه ام ایرادی داشته باشه؟ "

پشت و روی کارت را نگاه کردم.  روی آن  نام آزمایشگاه و پزشکان مسئول با خط  درشت نوشته  ودر زیر آن کمی ریزتر یادآوری شده بود که هردو، عضو هیئت علمی دانشگاه  می باشند.  پشت کارت هم  با خطی کج و معوج، تاریخ مراجعه ی بعدی را نوشته بودند.

کنجکاو بودم  بدانم که آیا پولی هم بابت این خون گیری مجدد  از خانم باردار گرفته اند یا نه. ولی  خوشبختانه پاسخ  او منفی بود. از او پرسیدم :" هیچ توضیحی برای شما ندادند؟" گفت :  "نخیر."      گفتم:  " برگه ای ، رضایت نامه ای یا چیزی از این قبیل ندادند که امضا کنید؟"  باز هم جواب منفی بود.

حدس می زدم که همکاران دانشگاهی در راستای کارها و پروژه های تحقیقاتی  خود و در جهت بالا بردن سطح علمی دانشگاه ها! دست به این اقدامات زده باشند ولی با این وجود خیالم راحت نبود. سرانجام  و از آنجا که سرم برای بعضی کارها درد می کند، گوشی تلفن را برداشته وبعنوان پزشک معالج  آن خانم باردار، مسئول اداره بهداشت مذکور را در جریان گذاشته و از او خواهش کردم که برایم روشن کند که ماجرا چیست.  آقای محترمی که در آن سوی خط بود، در ابتدا به کلی منکر شد و بیمار را به دروغ گویی متهم کرد و سرانجام پس از پافشاری من حاضر شد اعتراف کند که بله یک پروژه در حال انجام است  ولی به این مورد ربطی ندارد.
 اما از آنجا که احتمالا حدس می زد که از شر من به این راحتی خلاص نخواهد شد و تا جواب درستی دریافت نکنم ، دست از سرش بر نخواهم داشت، قول داد که پیگیری لازم را به عمل آورد.  از مسئول آزمایشگاه که نا امید شدم و فهمیدم  که "ضابطه" را باید گذاشت  در کوزه و آبش را خورد،  بهتردیدم  از کانال  "رابطه " وارد شوم.  به یاد یکی از دوستان قدیمی هم مدرسه ای خود که در یکی از پست های معاونت اداره ی بهداشت استان کار می کند، افتادم.  با او تماس گرفته و پس از شرح تمامی ماجرا، از او خواهش کردم که مسئول آزمایشگاه مربوطه را در امر پیگیری کمی هل دهد.

پس از گذشت یک هفته  دوست عزیزم زنگ زد.  برایم تعریف کرد  که موضوع را دنبال کرده و همانطور که حدس می زدم؛ کار، کار همکاران  دانشگاهی است که بی نیاز از رضایت و آگاهی بیماران و بی توجه به رعایت وضعیت روحی هر بیمار (و در این مورد خاص  یک خانم باردار) ، خر مراد خود را رانده و حتا یک توضیح کوچک را هم از بیمارخود  دریغ می کنند. 

نکته اینجاست؛ مهم نیست که یک پروژه ی علمی ، که بیش از هر چیز باید در دراز مدت هدفش بالا بردن سطح کیفی زندگی مردم باشد، در وهله ی  اول با نادیده انگاشتن و بی اعتنایی به حقوق اولیه ی همین مردم  به دست  آید.  آنچه اهمیت دارد آن است که عزیزان دانشگاهی ما برای تأمین سلامت و جان بیماران زحمت می کشند. حال اگر این وسط یک کمی هم احترام وحق و کرامت و این حرف های زیادی را فراموش کردند  که اتفاقی نمی افتد!!!!!

یک ذره حرفه ای گری و رعایت حد اقلی استانداردهای جهانی از یک گروه نخبه ی دانشگاهی آیا توقع زیادی است؟
 
* آزمایشات بارداری بطور رایگان در ادارات بهداشت شهرستان برای بیماران تحت پوشش بیمه ی روستایی انجام می گیرد.