Friday, February 4, 2011

از ماست که بر ماست-4

از ماست که بر ماست (4)

15 بهمن 1389



 چندی پیش خانم جوان بارداری برای نشان دادن آزمایشات روتین بارداری به مطب مراجعه کرد. برگه ی آزمایش را جلویم گذاشت و به همراه  آن یک کارت ویزیت  متعلق به یکی از آزمایشگاه های شهر را. از او پرسیدم که این کارت برای چیست و مگر برای دادن آزمایش خون به اداره ی بهداشت *  مراجعه نکرده است؟

گفت: " چرا رفتم.  اول  رفتم اداره ی بهداشت  که  آزمایش  خون بدم.   بعدش  که از من خون گرفتن این کارتو  دادن، گفتن حالا برو این آزمایشگاه. اونجا که رفتم باز از من  خون گرفتن و گفتن برو چار ماه دیگه دوباره بیا.  هر چی پرسیدم  برای چی خون گرفتین جوابی ندادن. وقتی هم پرسیدم جواب آزمایش را کی به من میگین، گفتن بعد از زایمان."

بعد با حالتی نگران از من پرسید:"  حالا به نظر شما این چیه ؟ برای چی از من دوباره خون گرفتن؟ نکنه بچه ام ایرادی داشته باشه؟ "

پشت و روی کارت را نگاه کردم.  روی آن  نام آزمایشگاه و پزشکان مسئول با خط  درشت نوشته  ودر زیر آن کمی ریزتر یادآوری شده بود که هردو، عضو هیئت علمی دانشگاه  می باشند.  پشت کارت هم  با خطی کج و معوج، تاریخ مراجعه ی بعدی را نوشته بودند.

کنجکاو بودم  بدانم که آیا پولی هم بابت این خون گیری مجدد  از خانم باردار گرفته اند یا نه. ولی  خوشبختانه پاسخ  او منفی بود. از او پرسیدم :" هیچ توضیحی برای شما ندادند؟" گفت :  "نخیر."      گفتم:  " برگه ای ، رضایت نامه ای یا چیزی از این قبیل ندادند که امضا کنید؟"  باز هم جواب منفی بود.

حدس می زدم که همکاران دانشگاهی در راستای کارها و پروژه های تحقیقاتی  خود و در جهت بالا بردن سطح علمی دانشگاه ها! دست به این اقدامات زده باشند ولی با این وجود خیالم راحت نبود. سرانجام  و از آنجا که سرم برای بعضی کارها درد می کند، گوشی تلفن را برداشته وبعنوان پزشک معالج  آن خانم باردار، مسئول اداره بهداشت مذکور را در جریان گذاشته و از او خواهش کردم که برایم روشن کند که ماجرا چیست.  آقای محترمی که در آن سوی خط بود، در ابتدا به کلی منکر شد و بیمار را به دروغ گویی متهم کرد و سرانجام پس از پافشاری من حاضر شد اعتراف کند که بله یک پروژه در حال انجام است  ولی به این مورد ربطی ندارد.
 اما از آنجا که احتمالا حدس می زد که از شر من به این راحتی خلاص نخواهد شد و تا جواب درستی دریافت نکنم ، دست از سرش بر نخواهم داشت، قول داد که پیگیری لازم را به عمل آورد.  از مسئول آزمایشگاه که نا امید شدم و فهمیدم  که "ضابطه" را باید گذاشت  در کوزه و آبش را خورد،  بهتردیدم  از کانال  "رابطه " وارد شوم.  به یاد یکی از دوستان قدیمی هم مدرسه ای خود که در یکی از پست های معاونت اداره ی بهداشت استان کار می کند، افتادم.  با او تماس گرفته و پس از شرح تمامی ماجرا، از او خواهش کردم که مسئول آزمایشگاه مربوطه را در امر پیگیری کمی هل دهد.

پس از گذشت یک هفته  دوست عزیزم زنگ زد.  برایم تعریف کرد  که موضوع را دنبال کرده و همانطور که حدس می زدم؛ کار، کار همکاران  دانشگاهی است که بی نیاز از رضایت و آگاهی بیماران و بی توجه به رعایت وضعیت روحی هر بیمار (و در این مورد خاص  یک خانم باردار) ، خر مراد خود را رانده و حتا یک توضیح کوچک را هم از بیمارخود  دریغ می کنند. 

نکته اینجاست؛ مهم نیست که یک پروژه ی علمی ، که بیش از هر چیز باید در دراز مدت هدفش بالا بردن سطح کیفی زندگی مردم باشد، در وهله ی  اول با نادیده انگاشتن و بی اعتنایی به حقوق اولیه ی همین مردم  به دست  آید.  آنچه اهمیت دارد آن است که عزیزان دانشگاهی ما برای تأمین سلامت و جان بیماران زحمت می کشند. حال اگر این وسط یک کمی هم احترام وحق و کرامت و این حرف های زیادی را فراموش کردند  که اتفاقی نمی افتد!!!!!

یک ذره حرفه ای گری و رعایت حد اقلی استانداردهای جهانی از یک گروه نخبه ی دانشگاهی آیا توقع زیادی است؟
 
* آزمایشات بارداری بطور رایگان در ادارات بهداشت شهرستان برای بیماران تحت پوشش بیمه ی روستایی انجام می گیرد.

2 comments:

  1. دقیقا از ماست که بر ماست
    و این به خاطر سطح سواد مردم ماست که مورد این چنین سو استفاده هایی قرار میگیرند

    ReplyDelete
  2. Niloo That's absolutely fantastic not only what you are doing but also how you are writing! Congratulation! Keep continue..my dearest I'm prude of you!
    Farah

    ReplyDelete