Thursday, September 23, 2010

سوء سابقه




سوء سابقه

31 شهریور 89

آقایی، خانم و بچه هایش را که  همگی دچار بیماری های شایع ویروسی  بودند، به مطب آورد. پدر خانواده  آدم بسیار شوخ و خوش برخوردی بود و از آنجا که من هم معمولاً بیمار خوش رو را ناامید نمی کنم،  مراحل مختلف معاینه و نسخه نویسی برای آنها به درازا کشیده و  با  خنده و شوخی و گفتگو از هر دری  همراه شد.

باری، پس از اینکه کارشان تمام شد، به هنگام ترک مطب ، تو گویی که آقا  ناگهان چیز مهمی بخاطر آورده باشد، سرش را از لای در به داخل آتاق آورده و گفت:" خانم دکتر ما خیلی خوشحالیم که دوستی بخوبی شما داریما!"

با تشکر از او، من هم متقابلاً از داشتن بیمارانی با این روحیه و طرز برخورد اظهار خوشحالی کردم و  خداحافظی کرد و رفت.
چند روز بعد اتفاقی از منشی هایم شنیدم که همین آقا سالها پیش به اتهام قتل غیرعمد  مدتی را در زندان گذرانده است.     موضوع حیاتی تر از آن بود که بتوان از آن گذشت. با پرس و جوهای بیشتر، معلوم شد که آقا در یک درگیری خانوادگی- ناموسی که به زدوخورد و ( مطابق معمول ) چاقوکشی منجر شده، یک نفر را کشته و در پی آن به زندان افتاده و سپس با پرداخت دیه آزاد شده است.

این ها را که شنیدم، کمی خودم را جمع و جور کردم. بالاخره ه هر روز پیش نمی آید که تو با مجرمی از این نوع،  خوش و بش کرده باشی. در واقع هم نمی توانم بگویم که از ابراز دوستی او احساس غرور کرده و بر خود بالیدم ولی راستش را بخواهید با توجه به عواقب دشمنی  احتمالی با ایشان، از این دوستی ، احساس آرامشی بی اندازه به من دست داد.

خدا آخر و عاقبت  این دوستی های ما را بخیر کند!

No comments:

Post a Comment